دوری من و الینا
سلام به همه دوستای گلم
خیلی وقته که نیومده بودم تو نت دلم برا همتون تنگ شده بود.
تو این مدت که نبودم روزهای بدی داشتیم . من به خاطر مریضی که داشتم مجبور شدم دخمل گلمو تنها بزارم و بیمارستان بستری بشم و 4 روز اونجا باشم
تو این مدت همه خیلی اذیت شدن مخصوصا علی عزیزم و مامان علی که از الینا مراقبت میکردن ولی بیشتر از همه دختر نازم اذیت شد آخه مجبور بود بعضی وقتا شیر خشک بخوره یا با پریسا (دختر پسر خاله بابایی) شریک بشه و شیر مامان پریسارو بخوره.
دوری از الینا خیلی برام سخت بود حتی سختر از درد بعد عمل ولی خدارو شکر همچی به خوبی تموم شد .
دختر نازم: منو ببخش که تنهات گذاشتم مامانی قول میده که همیشه پیشت باشه
علی عزیزم: از تو ممنونم که تو بیمارستان تنهام نذاشتی وقتی که از اتاق عمل بیرون اومدم و دیدم که پشت در منتظرم هستی خیلی خوشحال شدم
مادر شوهر مهربانم: از شما هم ممنونم که برام مادری کردید و نذاشتید که دوری مادرمو احساس کنم و این مدت از الینا مراقبت کردید .