مهمترین اتفاقات 9 ماه بارداری

سلام دوستای گلم امیدوارم که حالتون خوب باشه.

فکر کنم این آخرین پستی که در دوران بارداری براتون میذارم.

میخوام اتفاقات مهمی که تو این 9 ماه برا من و الینا خانوم افتاده رو براتون بنویسم.

90/2/10

 چند روز بود که شک کرده بودم که شاید نی نی کوچولویی در راه باشه تا اینکه روز شنبه صبح زود یه بی بی چک گذاشتم و نی نی کوچولو  با یه خط پر رنگ و یه خط کم رنگ خودشو به منو بابا علی نشون داد.

همین روز رفتم دکتر و دکی جون برای دوشنبه هفته دیگه آزمایش خون نوشت.

2/21

 امروز بعد از ظهر رفتم پیش دکی تا جواب آزمایشو نشونش بدیم.

دکی جون اولین سونو رو انجام داد و سن حاملگی رو 5 هفته و 6روز تشخیص داد.

اینم جواب آزمایش:

3/21

 بعداز ظهر همراه مامان علی برای چکاپ ماهیانه مطب دکتر رفتیم.

دکتر دوباره سونو کرد و گفت  قلب نی نی تشکیل شده و همه چی نرماله و انشاالله تا 15 دی زایمان میکنم.

4/21

 دوباره برای چکاپ ماهیانه پیش دکتر رفتم و برای اولین بار صدای قلب نی نی رو شنیدم و با موبایل صداشو ضبط کردم.

5/23

 بعداز ظهر تنهایی رفتم مطب دکتر و ازش خواستم جنسیت جنینو بگه اونم سونو کردو گفت نی نی یه دخمل خوشگله وای که چقدر ذوقیدم.

همین که از مطب دکی اومدم بیرون زنگ علی زدم اولش کمی سربه سرش گذاشتم وقتی گفتم قراره چند ماه دیگه یه فرشته کوچولو بیاد پیشمون کلی خوشحال شد.

وقتی رسیدم خونه با علی زنگ مامان بزرگا زدیمو اونارو هم خوشحال کردیم.

اینم تصویر جواب سونو و عکس دخمل ما:

6/7

 امروز برای اولین بار حرکت شاپرکم رو احساس کردم خیلی احساس خوبی بود اصلا نمیشه وصفش کرد. تا شب همش منتظر بودم که دخملم دوباره حرکت کنه ولی دیگه حرکت نکرد.

خدایا ممنونم که منو لایق دونستی و این نعمت بزرگ رو بهم دادی.

9/1

 امروز با مامانم رفتیم دکتر. سونو شدم خدارو شکر الینا جون سالمه سالمه وزنشم 2100 گرم شده الهی قربون دخملم بشم. من هم 4 کیلو وزنم اضافه شده بود که دکی جون گفت خیلی زیاده باید مواظب باشم. تاریخ زایمان رو هم بین 15 تا 21 دی تعیین کرد وگفت فعلا مشکلی نداری و باید طبیعی زایمان کنی.

9/16

 از دیروز صبح که از خواب بیدار شدم تا امروز صبح دخملم اصلا حرکت نکرده بود خیلی نگرانش بودم وقتی به علی گفتم که از دیروز هیچ حرکتی حس نکردم بردم بیمارستان واونجا نوار قلب جنین گرفتن. خدا رو شکر همه چیز نرمال بود و عسل مامان سالمه سالم بود.

دیگه اینکه اگه شاپرک مامان تا شنبه هفته بعد دنیا نیاد باید برم بیمارستانو بستری بشم.

از خدای مهربون ممنونم که یه فرشته کوچولو به من داده. خدایا ازت میخوام کمکم کنی که دخترمو سالمه سالم به دنیا بیارم.

همسر مهربانم علی عزیز از تو هم ممنونم تو این 9 ماه خیلی کمکم کردی و هرچی خواستم برام فراهم کردی میدونم خیلی اذیتت کردم ولی تو مثل همیشه صبور بودی.

دختر گلم الینا جون از تو هم ممونم که اصلا اذیتم نکردی.