الینای من

  امروز یکی از قشنگترین روزهای خداست . آخه یک سال پیش تو همچین روزی ساعت 12:30 ظهر خدا یه دختر کوچولو به معصومیت فرشته های مهربونش گذاشت تو بغلم و از اون لحظه به بعد من شدم یه آدم دیگه . شدم مادر . امروز اون دختر کوچولو شده یه دختر خانوم یک ساله که از ثانیه ثانیه بودن باهاش پر میشم از لذت و غرور . خدایا فرشته ای که خودت بهم هدیه دادی رو در پناه خودت حفظ کن .    الینا کوچولوی من تولدت مبارک باشه     ...

دخترك ناز مامان 13 آذر 11 ماهش تموم شد و وارد 12 ماهگي شد. دخملی فعلا 3 تا دندون داره. دندون سوش 16 آذر جوونه زد. به مدت طولانی تری می ایسته.  9 آذر یک قدم برداشت.  فعلا اینجوری حرف میزنه:                   دَ دَ دَ دَ دَ دَ دَ دَ                   نَ نَ نَ نَ نَ نَ                   بابابابابابابابابابا                &nb...

روئیدن سومین مرواریدت مبارک بهترینم      سومین دندون الینا جونی در ٣٠٨ روزگی رؤیت شد.   عزیز دلم خیلی برای دندون درآوردن اذیت میشه،ولی به روی خودش نمیاره.  دختر مهربونم این چند روز (از وقتی از مشهد اومدیم) همش مریض بود و تب داشت چند بار بردیمش دکتر ولی خوب نشد بار آخری که بردیم، دکتر گفت اگه بیماری ویروسی باشه باید تا فردا خوب بشه اگه خوب نشد باید بیمارستان بخوابونیدش. ولی مادر جون (مامان بابایی) میگفت تب دندونه تو خونه ازش مراقبت می کنیم انشا الله خوب میشه. بله نظر مادر جونی درست بود و دندونه دخملی ما دو روز بعد بالا سمت راست در اومد. قربونش برم. مبارکش باشه. هوراااااااا ...

هفته پیش دو شنبه  قرار شد همسری برای ماموریت کاری بره مشهد و چون میدونست که من خیلی دوست دارم که برم مشهد قول داد که اگه کارا درست شد حتما من و الینا رو هم با خودش ببره. بالاخره بعد از مدت ها دلتنگی و انتظار 25 مهر به پای بوسی امام رضا (ع) مشرف شدیم.   اینم عکساش: هفته پیش دو شنبه  قرار شد همسری برای ماموریت کاری بره مشهد و چون میدونست که من خیلی دوست دارم که برم مشهد قول داد که اگه کارا درست شد حتما من و الینا رو هم با خودش ببره. بالاخره بعد از مدت ها دلتنگی و انتظار 25 مهر به پای بوسی امام رضا (ع) مشرف شدیم. زیاد نتونستم عکس بگیرم آخه الینا جونی حالش زیاد خوب نبود بیشتر وقتا گریه میکرد.   ...

خدایا جونم خیلی خیلی ازت ممنون و سپاسگذاریم به خاطر دادن یه فرشته کوچولو و دوست داشتنی. خدایا ازت می خوام که مادر لایقی باشم  و بتونم در تربتیش موفق بشم.  عزیز مامان و بابا دیروز 9 ماهش تموم شد و وارد 10 ماهگی شد . چکاپ پایان هشت ماهگی: وزن:  ٧٩٠٠ گرم قد:   ٧٢ سانت دور سر:  ٤٤ سانت جیگر طلا تازگیها دست میزنه با صدا . وقتی دست میزنه به کسایی که اطرافش هستن تگاه  میکنه که  دست بزنن.  کشوی پایین کابینت آشپزخونه رو باز میکنه . یه وقتایی پاش زیر کشو گیر میکنه شروع میکنه به گریه کردن ميگم لالا سرشو ميزاره رو بالشش . وقتی باباییش میخواد بره بیرون پشت سرش گریه می کنه ...

عکسای 8 ماهگی الینا جون     عکسای 8 ماهگی الینا جون        اینجا تولد منه اینم کادوی عسلم برا مامانشه وقتی بابا علی نمیذاشت الینا به کیک دست بزنه دخملی اینجوری میکرد کیک تولدم که علی جون برام خریده بود دستش درد نکنه کوه ریگ مهریز روز بله برون عمه مهدیه       سفره عقد عمه مهدیه جونی         ...

سلام به همه دوستاي خوب من و الینا . دلم واسه شما و اينجا خيلي خيلي تنگيده بود.            *** *** *** *** *** *** *** *** *** *** ** * یك ماه ديگه هم گذشت و عشق من بزرگتر شد ورودت به   ماهگي رو تبريك ميگم. دختر گلم تو این ماه کلی کارای جدید یاد گرفته. تا میگم دست دست شروع میکنه به دست زدن اصلا دوست نداره تو روروک بشنه دیگه اینکه قطره آهن ومولتی ویتامین دوست نداره نمیدونم چیکار کنم که بخوره عاشق سیم تلفنه وقتی میرم خونه پدر جونش فقط با تلفن بازی میکنه و سیمشو میخوره. و اما اولین های این ماه: ٩١/٥/١٤ :    تونست برای اولین بار یه...